حافظ بخونیم و از خوندنش لذت ببریم :)
لطفاً پیشنهادات و انتقادات و نکتههای خودتون رو توی توییتر و ایستاگرام بهمون بگین.
@hafezartistry
اگه دوس داشتین توی سای...
صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم، ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت
گر طمع داری از آن جامِ مُرَصَّع می لعل
درّ و یاقوت به نوکِ مژهات باید سُفت
تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هرکه خاکِ درِ میخانه به رخساره نَرُفت
در گلستانِ ارم دوش چو از لطف هوا
زلفِ سنبل به نسیمِ سحری میآشفت
گفتم ای مَسنَدِ جم، جامِ جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولتِ بیدار بِخُفت
سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت
اشکِ حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند؟ سوزِ غمِ عشق نیارست نهفت
آواز ابتدایی: حسین سعادتمند قمی در مایۀ اصفهان
سه تار حسین علیزاده و تنبک محمد اسماعیلی در بیات اصفهان
آواز ایرج خواجه امیری و ویولن پرویز یاحقی در دستگاه ماهور
همنوازی تار حسین علیزاده و ارشد تهماسبی و تنبک مجید خلج در دستگاه ماهور
حمایت مالی از هنر حافظ
حمایت برای ساکنان خارج از ایران
توییتر هنر حافظ
اینستاگرام هنر حافظ
--------
33:26
قسمت 46 - خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است؟
جانا به حاجتی که تو را هست با خدای
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حسن، خدا را، بسوختیم
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است
جام جهاننماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج، خود آنجا چه حاجت است
آن شد که بار منت ملّاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای عاشق گدا، چو لب روحبخش یار
میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است
حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است
موسیقی: صدای محمدرضا شجریان و سنتور فرامرز پایور در دستگاه شور از آلبوم «خلوت گزیده»
آواز ایرج خواجه امیری و تار فرهنگ شریف در دستگاه سهگاه از برگ سبز شمارۀ 183
تار فرهنگ شریف در سهگاه
حمایت مالی از هنر حافظ
حمایت برای ساکنان خارج از ایران
توییتر هنر حافظ
اینستاگرام هنر حافظ
--------
40:12
قسمت 45 - منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بد دیدن
به میپرستی از آن نقشِ خود زدم بر آب
که تا خراب کنم نقشِ خود پرستیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافریست رنجیدن
به پیرِ میکده گفتم که چیست راه نجات؟
بخواست جامِ می و گفت راز پوشیدن
ز خطّ یار بیاموز مِهر با رخِ خوب
که گرد عارضِ خوبان خوش است گردیدن
مرادِ دل ز تماشای باغِ عالم چیست؟
به دستِ مردمِ چشم از رخِ تو گل چیدن
عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس
که وعظ بیعملان واجب است نشنیدن
به رحمتِ سرِ زلفِ تو واثقم ورنه
کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن؟
مبوس جز لبِ معشوق و جامِ می حافظ
که دستِ زهدفروشان خطاست بوسیدن
موسیقی این قسمت:
سه تار احمد عبادی
آواز حسین قوامی و تار جلیل شهناز در سه گاه
آواز ایرج خواجه امیری در شور، همراه با ویولن احتمالاً ابوالحسن خان صبا
ویولن فریبا توکلی در شور
تار محمدرضا لطفی در شور
حمایت مالی از هنر حافظ
حمایت برای ساکنان خارج از ایران
توییتر هنر حافظ
اینستاگرام هنر حافظ
--------
38:20
قسمت 44 - چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای دلبرا، خطا اینجاست
سرم به دنیی و عقبی فرو نمیآید
تبارک الله از این فتنهها که در سر ماست
در اندرون من خستهدل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
بنال، هان که از این پرده کار ما به نواست
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست
نخفتهام ز خیالی که میپزم شبهاست
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
چنین که صومعه آلوده شد ز خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست
از آن به دیرِ مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست
چه ساز بود که بنواخت دوش آن مطرب
که رفت عمر و دماغم هنوز پُر ز هواست
ندای عشق تو دوشم در اندرون دادند
فضای سینۀ حافظ هنوز پر ز صداست
حمایت مالی از هنر حافظ
حمایت برای ساکنان خارج از ایران
توییتر هنر حافظ
اینستاگرام هنر حافظ
--------
46:10
قسمت 43- حجاب چهرۀ جان میشود غبار تنم
حجاب چهرهٔ جان میشود غبارِ تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشنِ رضوان، که مرغ آن چمنم
عیان نشد که چرا آمدم، کجا رفتم
دریغ و درد که غافل ز کارِ خویشتنم
چگونه طوف کنم در فضایِ عالم قدس؟
که در سراچهٔ ترکیب، تختهبند تنم
اگر ز خون دلم بوی شوق میآید
عجب مدار که همدرد نافهٔ ختنم
طرازِ پیرهن زرکشم مبین چون شمع
که سوزهاست نهانی درون پیرهنم
بیا و هستی حافظ ز پیش او بردار
که با وجودِ تو کَس نشنود ز من که منم
حمایت مالی از هنر حافظ
حمایت برای ساکنان خارج از ایران
توییتر هنر حافظ
اینستاگرام هنر حافظ
حافظ بخونیم و از خوندنش لذت ببریم :)
لطفاً پیشنهادات و انتقادات و نکتههای خودتون رو توی توییتر و ایستاگرام بهمون بگین.
@hafezartistry
اگه دوس داشتین توی سایت «حامی باش» ازمون حمایت کنین.