در «کوچههای آفتاب» از تهران میشنویم؛روایتهایی که هر صبح، ترسان و پریشان، در طلب تمنای زرین امید، بیدار میشود.در تهران، انتظار، معطلی نیست—حضوری است ناخودآگاه.و صبر، نه تحملی کهن، بلکه ظرفیتی برای دریافت آن لحظههای زرین است؛ لحظههایی که زندگی شهری را معنا میبخشند.آنگاه که شتابِ روزمرگی ما را تا مرز پاشیدگی میکشاند، نگاهمان به شمال میچرخد—به کوههای البرز، لنگرگاه بصری ثبات.آنجا، میان آسمان و زمین، امید متولد میشود: سوخت دیرینهای برای ماندن در تهران؛ نیرویی برای ادامه دادن، در دل دلتنگی.تهران، حاصل جمعِ همین تضادهاست: شتابی که به صبر میانجامد، و گذشتهایکه پشتوانهی امید است.و «کوچههای آفتاب»، عهد نانوشتهی این شهر با ماست—عهدِ دوباره برخاستن.این تجربهی مشترک، این حس یگانهی خستگی و امید، پیوندیست ناگسستنی؛پیوندی که ما را، در میان تمام هیاهوها، به این خاک گره میزند—و تهران را، خانه میسازد. حامی مالی این شماره “بیمهی دانا” است. Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.
--------
56:18
--------
56:18
شمارهی۲ | آن ۱۲ روز | صداهایی از بیرون
کوچههای خالی، استخوانهای برهنهی شهری بودند که جنگ، گوشتِ زندگی را از آنها کنده بود.ما سهمی جز تماشا و انتظار نداشتیم؛تماشایِ خیابانهای آشنا که در قابهایی لرزان و تیره، ساکن بودند.خانههایی که یکباره تلی خاک میشدند.و نجابتِ مردمی که به اندازهی نیاز میخریدند. هیچ آژیری، هشدار نمیداد.هیچ دیواری ایمن نماند.هیچ چسبی، شیشههای خانهمان را تضمین نمیکرد.و ما در متنِ جنگ؛در عمیقترین لایهی تنهاییِ جمعی بودیم. ما نگهبانانِ حافظهی دیجیتالِ میهنی در آتش بودیم؛ جنگ برای ما،نه «صدا»ی پدافند، که «سکوت»ِ پیامهای نخوانده،نه «تاریکی»ِ شبهای بیبرق، که «نور»ِ خیره کنندهی صفحهی موبایل در دل شب،و نه «صف»های بنزین، که «انتظار» در صف نامرئی خبرها بود. و ما،در آن سوی مرزها،تنها «منتظر» بودیم.منتظرِ معجزهای که ما را نجات بدهد. Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.
--------
59:13
--------
59:13
شمارهی ۱ | ۱۲ روز بعد | صداهایی از ایران
در روزهایِ اول، نامش را بر زبان نمیآوردیم.میگفتیم: «چیزی نیست… تمام میشود.»اما لحظه به لحظه که میگذشت، جنگ مثل سایه—آرام، خزنده، بیصدا—از دیوار بالا میرفت،بر سقفها مینشست،به اتاقها سرک میکشید،و کمکم، جانِ همهمان را میفشرد. جنگ همیشه از مرزها آغاز نمیشود.گاهی در دلِ خانههای ماست؛در اتاقهایی که یکشبه به پناهگاه بدل میشوند.در ظرفهایِ شستهای که روی آبچکان ردیفاند—سربازانِ خاموشِ مقاومتِ روزمرهی ما. صفحهی اینستاگرام: Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.
--------
1:01:54
--------
1:01:54
بوشهر - کوچههای دریا
شمارهی ۰۰۰ | بوشهر | کوچههای دریا
بوشهر مثل بازدم است.
داغ، روان، بیهراس.
در جنوب، کار بیآواز معنایی ندارد.
صدا هست برای اینکه راه گم نشود،
برای اینکه امید بماند،
برای اینکه شب تمام شود و کسی فراموش نکند که صبح خواهد آمد.
دریای جنوب
آبهایش میدوند، گرم و مشتاق، رو به اقیانوسهای بیکران.
ماهیهایش، هر کدام، جواهری در حرکتاند—
آبیِ فیروزهای، سرخِ گلاناری، زردِ طلایی—
مثل تکههایی از آفتاب، که فلسفلس بر موج نشستهاند.
ساحل جنوب، جشنی بیپایان است.
زنان با نقابهای آفتابگیر، از پشت پنجرههای مشبک، تماشا میکنند اما چیزهای واضحی میبینند.
قصههایی که هنوز گفته نشدهاند. Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.
--------
1:17:53
--------
1:17:53
رشت - گیلهگول
شماره ۰۰ | رشت | گیلهگول
آدم در رشت چشمش پشت چیزی میماند، ناهار ضیافت، عطر و رنگ و تازگی خوراکیها در بازار بزرگ رشت، فریادهای ماهیفروشان، غروب که پهن میشود روی شالیزار، عطر خوشههای برنج یا نوشیدن چایی در استکان وسط پیله میدان، انگار رشت تو را هر وعده مهمان میکند تا همهی خاطرات ناخوبت را بشوید و ببرد. گیلهگول روایت همین وعدههای مهمانی است.
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information. Hosted by Simplecast, an AdsWizz company. See pcm.adswizz.com for information about our collection and use of personal data for advertising.